چشمهای تو چنان عمیقند که لحظهی نوشیدن به سویشان خم شدم همه خورشیدها را دیدم که در چشمانت به تماشای خود نشستهاند چشمانت چنان عمیقاند که حافظهام را در آنها از دست میدهم و خیال بوسه ات چه متن مفصلی دارد یکی می گفت یه افسانه هست که میگه شاید عشق همون حسیه که قلب هاتونو باهم عوض میکنید بیقرار میشید و برای همینه که بدون هم حس بدی دارید، چون بدن میخواد که قلب اصلیش کنارش باشه به نظرم این قشنگ ترین تعریف عشق بود و عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرف رو به زوال می رفت هزاران هزار نیستی در این سه حرف هزاران ترک شدن در سه حرف نامش تو بود و اگر می ماندی ما می شد مرا ببخش نباید دوستت می داشتم خواب اگر نبود چقدر دق می کردم وقتی که به عشق دیدار تو چشم هایم را می بندم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|